دعوت به خیر هم یک ظرافتهایی دارد که حتما باید رعایت شود. بی توجهی به آن، نتیجه عکس میدهد حتی اگر با نیت صددرصد خیر باشد. حتما قصه آن کودک را شنیده اید که به شدت گریه میکرد، آن هم در آغوش مردی که با مهر تکانش میداد. کودک هر وقت فرصت میکرد میان گریه چشم هایش را باز کند، صدایش بلندتر میشد.
رندی در این میان به ظرافت قصه را دریافت. کودک را از آغوش مرد مهربان، اما زمخت چهره گرفت و گفت دلیل گریه کودک خود تویی. او از چهره تو وحشت کرده است که میگرید. هرچه هم او را در آغوش بفشاری، نه تنها ساکت نمیشود، بلکه گریه اش هم بلندتر خواهد شد. در حوزه اطلاع رسانی و ارتباط با مخاطب هم حکایت همین است.
تجربه هم این را تأیید میکند که باید با ظرافتهای گفتاری و رفتاری پیام را منتقل کرد. همه این ۱۵۹ کلمه را نوشتم تا مقدمهای باشد بر ضرورت نگاه و زبان و حتی بیان هنرمندانه در دعوت به حجاب. ماجرا به سفرهای درون شهری برمی گردد. اتوبوس به هر ایستگاهی که میرسد، صدای آرام بخش و لطیف یک خانم به گوش میرسد که به ایستگاه فلان رسیده اید. بلافاصله یک صدای سنگین و مردانه با ته مایهای از تحکم پخش میشود که «مسافر محترم! رعایت حجاب اسلامی، ضروری است!» نمیدانم کدام صاحب ذوقی این دو را در کنار هم چیده و کدام کارشناس رسانه و تبلیغات آن را تأیید کرده است!
واقعا نمیدانم چه باید گفت با دوستان روابط عمومی سازمان اتوبوس رانی مشهد یا هر جایی که مسئول است. همین طوری هم حجاب را یک «دستورنوشت مردانه» میدانند برای بانوان. میگویند مقررات حجاب را مردان نوشته اند که اگر قلم به دست زنان میبود، ماجرا جور دیگری رقم میخورد. نمیخواهم بحث فقهی حقوقی کنم که حجاب یک واجب شرعی و الزام قانونی است. بماند برای زمانی دیگر.
اینجا به عنوان کسی که عمری در حوزه ارتباطات و رسانه گذرانده است، میگویم کنارهم گذاشتن این دو داده اطلاع رسانی یک خطای تبلیغاتی است. مهمتر از این، دعوت به رعایت حجاب که مخاطبانش خانم هستند، با صدای یک مرد خطایی بزرگتر است. کاش همان طور که اسم ایستگاههای اتوبوس با صدای گرم یک خانم به درستی اعلام میشود، دعوت به رعایت حجاب هم با صدای آرامش بخش یک خانم بیان میشد.
هم ذات پنداری بیشتری هم روی میداد و اثر بیشتری هم به جا میگذاشت. اما صدای مردانه نه تنها برای خانمها دافعه ایجاد میکند با آن ذهنیت قدیمی، بلکه صدای خود مردان را هم درمی آورد که چه میگوید این؟! در واقع ماجرا میشود همان قاعده فقهی حقوقی «ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع». چرا کاری میکنیم که آنچه واقع میشود منظور نباشد و آنچه مراد و مقصود است، واقع نشود. هنرمندانه دعوت کنیم تا به جواب برسیم.